تعارف که نداريم از دربي بخاري بلند نميشود. دو تيم هم بازي قبليشان را در ليگ مساوي کردهاند تا بعد از 4 تساوي در دربيهاي اخير ما را براي تساوي ديگر آماده کنند. براي گرم شدن اين دربي با وضعيت نابه سامان دو تيم به ويژه پرسپوليس بايد چشم انتظار يک معجزه باشيم. به همين جهت ما بيخيال دربي 79 شديم و رفتيم سراغ بازيکنان فراموش شده از زماني که دربيها جذاب بود. نه سالهاي خيلي دور بلکه همين يکي، دو دهه اخير. تاجايي که فضاي صفحه به ما اجازه ميداد از ستارگان سوخته دو تيم سرخابي نوشتيم و الباقي را که جا نداشتيم و يا کما بيش از آنها خبري هست را براي شما فهرست کردهايم.
پرسپوليسيهاي فراموش شده
پايان رافت: متولد 18 شهريور سال 1349 در دو دوره 2 ساله در ترکيب تيم پرسپوليس تهران قرار گرفت. رافت در 6 بازي مقابل استقلال به ميدان رفت که سهم پرسپوليس 2 برد، 3 مساوي و 1 باخت بود. شهرآورد سال 78 و مشتي که رافت از پرويز برومند دروازهبان آن روزهاي استقلال دريافت کرد، يکي از به يادماندنيترين صحنههاي تاريخ ليگ برتر شد. رافت پس از تعويض پيراهن با مالديني پس از بازي با پيشکسوتان ميلان، بار ديگر بر سر زبانها افتاد. او همين اواخر دو سال به عنوان سرمربي بازيکنان زير 20 سال پرسپوليس مشغول به کار بود.
سهراب انتظاري: پس از درخشش در تيم شموشک نوشهر و گلزني مقابل سرخپوشان به پرسپوليس آمد تا در خط حمله اين تيم قرار بگيرد. پرسپوليس تهران – شموشک نوشهر بازي برگشت جام حذفي در ورزشگاه ساري يکي از متفاوتترين اتفاقات زندگي انتظاري را رقم زد. انتظاري جوان در يک نيمه دو بار دروازه پرسپوليس را باز کرد تا پس از آن به دستور علي پروين به سرخپوشان پايتخت بپيوندد. انتظاري پس از گلزني در شهرآورد سال 83 يکي از 78 گلزن شهرآورد تهران لقب گرفت. گلي که پس از بازي معلوم شد در شرايط آفسايد به ثمر رسيده است.
حسن خانمحمدي: خيلي زود در سن 26 سالگي به دليل مصدوميت از دنياي فوتبال خداحافظي کرد تا عمر بازياش در پرسپوليس از 4 سال نگذرد. خانمحمدي از آن دسته بازيکناني بود که با علي پروين به مشکل برخورد تا با ناراحتي از جمع سرخپوشان جدا شود. خانمحمدي اين روزها به همراه دوست ديرينهاش رضا جباري به کار ساخت و ساز مشغول است. البته به گفته خودش بعيد نيست که او را هم به تازگي در جمع مربيان تيمهاي پايه ببينيم.
اسماعيل حلالي: حلالي ۶ سال عضو باشگاه پرسپوليس بود و در اين مدت 10 گل براي پرسپوليس زد. او در شهرآورد معروف سال 78 که پرسپوليس دو اخراجي داشت و بازي مساوي تمام شد يکي از اخراجيهاي پرسپوليس بود. او البته در همان سال در فينال جام حذفي پنالتي از استقلاليها گرفت که هاشمي نسب به تور دروازه رساند. بازيکن تبريزي پرسپوليس که در زمان پورحيدري به تيم ملي هم دعوت ميشد، آرام آرام از صحنه اول فوتبال کنار رفت و در شاهين بوشهر خداحافظي کرد.
داوود فنايي: بعد از عابدزاده در دو مقطع و نزديک به 7 سال دروازهبان پرسپوليس بود. مدتي هم در تيمهاي پايه پرسپوليس مربيگري کرد، اما يکي دو سالي است که به مربيگري در باشگاههاي ليگ برتري مشغول است. فصل گذشته در کنار فيرات در سايپا حضور داشت و اين فصل در کنار هم بازي سابقاش يحيي گل محمدي مربي دروازهبانهاي تيم ذوب آهن است.
حامد کاويانپور: اگرچه تقويم نود 2 هفته قبل يادي از بازيکن با اخلاق کشورمان کرد، اما رفيق گرمابه و گلستان و البته ساختمانساز علي کريمي در اوايل دهه 80 در مسير فراموش شدن گام بر ميدارد. او که يکي از بهترين هافبکهاي دفاعي ايران بود در شهرآورد 56 براي پرسپوليس گل زد. اشتباه کاويانپور در ترک اردوي تيم ملي مقدماتي جام جهاني 2002 براي رفتن به تيم نيوکاسل باعث شد بلاژويچ به نکونام جوان تمايل پيدا کند و همچنين ماجراي دوپينگ او در ليگ ترکيه باعث شد او خيلي زود افول کند.
الباقي فراموش شدهها: نادر خانمحمدي، رضا جباري، محمد برزگر، ادموند بزيک، بهروز رهبريفرد، رضا شاهرودي، مهرداد ميناوند، ابراهيم اسدي، اميرحسين اصلانيان، عارف محمدوند، يونس باهنر، بهنام ابوالقاسمپور، علي باغميشه، علي سلماني، پژمان جمشيدي، بهنام سراج، عليرضا اماميفر، عباس آقايي، رحمان رضايي، نعيم سعداوي، نيما نکيسا.
سرخابيهاي فراموش شده
مهدي هاشمي نسب: هاشمينسب در شهرآورد 5 گل به ثمر رسانده که 4 تايش براي پرسپوليس بوده و يک گل براي استقلال، اما به لحاظ وزني آن يک گل با 4 تاي قبلي برابري ميکند. هاشمينسب که 3 سال در پرسپوليس و 4 سال در استقلال بازي کرد بعد از آن تا جايي که توانست تيم عوض کرد. دست آخر هم عليرغم حضورش در سمت مربيگري به خاطر رفاقتش با خداداد عزيزي دوباره به عنوان بازيکن سر از ابومسلم و سياهجامگان درآورد و با ابومسلم از دنياي فوتبال خداحافظي کرد.
داوود سيدعباسي: او در بازي برگشت فصل 82 روي اشتباه فاحش دروازهبان پرسپوليس يکي از عجيبترين گلهاي شهرآورد را در دقيقه 3 براي استقلال به ثمر رساند. گلي که توسط کاويانپور جبران شد. سيدعباسي بعد از استقلال به سپاهان رفت و بعد از آن با پيراهن پرسپوليس در شهرآورد شرکت کرد. او هم در رقابت با هاشمينسب تيمهاي زيادي را تجريه کرد و در نهايت اين فصل بدون تيم ماند.
بهزاد داداشزاده: او در تيم استقلال رشت چهره شد و در خط هافبک پرسپوليس بازيهاي زيادي را انجام داد و پس از بازي در پيام مشهد و ذوب آهن اصفهان به استقلال تهران رفت و چهار سال در استقلال توپ زد تا با اين تيم قهرمان شد. او که اين روزها در هيبت مربيگري حسابي اضافه وزن دارد، تک گل شهرآوردش را در دربي جنجالي سال 73 براي پرسپوليس به ثمر رسانده است!
الباقي فراموش شدهها: محمد تقوي، عليرضا واحدي نيکبخت، علي عليزاده، فراز فاطمي، محمد محمدي، عادل کلاهکج، علي انصاريان، علي اکبريان، محمدرضا مهدوي، فرزاد آشوبي، ميثم بائو
استقلاليهاي فراموش شده
عليرضا اکبرپور: هافبک خوش تکنيک آذري تيم استقلال که سال 75 توسط ناصر حجازي از ماشينسازي به استقلال آمد و بيشترين نقش را در قهرماني تيم استقلال در سال 76 ايفا کرد تا در انتهاي همان سال به عنوان بهترين بازيکن فصل انتخاب شود. اکبرپور سال 79 در مقابل پرسپوليس موفق به گلزني شد تا پس از چند شهرآورد ناموفق بار ديگر استقلال فاتح شهرآورد باشد. اکبرپور سال 1385 پس از 10 سال با پيراهن استقلال از ميادين خداحافظي کرد. اکبرپور سال 91 براي چند مسابقه هدايت تيم ماشينسازي تبريز را بر عهده داشت که به دليل نتايج ضعيف برکنار شد.
محمد نوازي: محمد نوازي به دليل سرعت و تکنيک بالا و همچنين سانترهاي منحصر به فردش به يکي از محبوبترين بازيکنان استقلال تبديل شد که از سوي هواداران لقب بکهام را گرفته بود. نوازي يکي از بازيکنان درگير در اتفاقات شهرآورد سال 79 بود که علاوه بر گل زير طاقش به عابدزاده، نقش به سزايي در زد و خورد با حميد استيلي و ساير بازيکنان پرسپوليس داشت. استيلي و برومند بعد از آن بازي براي 2 روز از قرنطينه نيروي انتظامي سر درآوردند که با وساطت پروين حل و فصل شد. محمد نوازي شهريور امسال به همراه عدهاي از پيشکسوتان در کلاسهاي مربيگري B آسيا شرکت کرد.
علي سامره: سامره فوتبالش را از 16 سالگي با تيم شهرش مس رفسنجان آغاز کرد و پس از 20 سال با لباس همان تيم از دنياي فوتبال خداحافظي کرد. علي 30 ثانيه معروفترين لقبي است که به او دادند .او سريعترين گل تاريخ شهرآورد را در دقيقه اول شهرآورد 57 در ورزشگاه يادگار امام تبريز به ثمر رساند. سال 2001 به مدت نيم فصل سامره به صورت قرضي به تيم پروجاي ايتاليا رفت ولي خيلي زود به استقلال بازگشت. سامره مثل اکثر پيشکسوتان با حضور در کلاسهاي مربيگري سعي در حضور بر روي نيمکت به عنوان مربي را دارد.
احمد مومنزاده: زماني گلنزنترين مهاجم ايران بود و حتي ديکارموي سالهاي بعد پرسپوليسيها را در جيب ساعتياش ميگذاشت. مومنزاده حتي دروازه خالي با پاس جواد زرينچه را هم در يک بازي به بيرون زد اما از وقتي که موتور گلزنياش روشن شد براي استقلال خوب گل ميزد. مومنزاده اگرچه سابقه گلزني در شهرآورد را ندارد اما در بازي جنجالي شهرآورد سال 78 حضور داشت. او که يک تيم با دو رقمي شدن تعداد تيمهايش فاصله داشت در آخرين فصل فوتبالياش سال گذشته براي پارسه توپ زد.
پرويز برومند: کيست که مشت معروف او را فراموش کند؟! مشتي که سرآغاز جنجال و حيرت داوران کرهاي بود. برومند از سال 77 تا 84 در استقلال بازي کرد و بعد از عابدزاده مقطعي دروازهبان ثابت تيم ملي شد. برومند بعد از استقلال به راه آهن رفت و بعد فوتبالش را کنار گذاشت تا اين که سال گذشته بعد از 6 سال دوباره به ميادين بازگشت که خيلي موفق نبود. او کار خاصي ندارد و در حال گذران زندگي است.
داريوش يزداني: او که اهل شيراز است با استقلال چهره شد و از استقلال به باير لورکوزن ترانسفر شد که دوران موفقي براي او نبود. او که در دوران فوتبالياش بيشتر از انگشتان دو دست تيم عوض کرد و در نهايت با سايپا و علي دايي توانست قهرمان ليگ برتر ايران شود. اگرچه چند سال از او خبري نيست ولي فعاليت چشم گيري در شبکههاي اجتماعي دارد و به عنوان مربي در تيم «لسآنجلس بلوز» آمريکا فعاليت ميکند.
مهدي پاشازاده: پاشازاده قبل از لژيونر شدن 9 سال در استقلال حضور داشت و در شهرآوردهاي زيادي به ميدان رفت. مدافع استقلال به خاطر پستش نتوانست گلي را در شهرآورد به ثمر برساند اما او هميشه در شهرآوردها فوقالعاده ظاهر ميشد. پاشازاده بعد از بازي دوباره به اتريش برگشت و از «آدميرا واکر» مربيگري را شروع کرد و در ايران هم تيم دسته دومي گسترش فولادسهند را به ليگ دسته اول رساند اما در اين تيم نماند.
الباقي فراموش شدهها: فرد ملکيان، رضا حسنزاده، علي لطيفي، سهراب بختياريزاده، حسين کاظمي، فرزاد مجيدي، ميثم منيعي، ستار همداني، هادي طباطبايي، سيروس دينمحمدي، محمود فکري، علي موسوي، علي چيني، رضا احدي، يدا... اکبري، مهدي اميرآبادي، سبو شهبازيان.