loading...
پورتال جامع فان توس شامل مسائل زناشویی،اس ام اس،گالری عکس،اندروید،موزیک،فیلم و سریال،آرایش و زیبایی،دیدنی و شنیدنی،سرگرمی
funtoos.ir بازدید : 299 نظرات (0)
روزي زني روستايي که هرگز حرف دلنشيني از همسرش نشنيده بود، بيمار شد.
شوهر او که راننده موتور سيکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى کرد، براى اولين بار همسرش را سوار موتورسيکلت خود کرد.
زن با احتياط سوار موتور شد و از دست پاچگي و خجالت نميدانست دستهايش را کجا بگذارد، که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن.
زن پرسيد: چه کار کنم؟ و وقتي متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد.
با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خيس نمود.
به نيمه راه رسيده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند. شوهرش با تعجب پرسيد: چرا؟ تقريبا به بيمارستان رسيده ايم.
زن جواب داد: ديگر لازم نيست، بهتر شدم. سرم درد نمي کند.
شوهر، همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ساده "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى در قلب همسرش باعث شده که در همين مسير کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
عشق چنان عظيم است که در تصور نميگنجد. فاصله ابراز عشق دور نيست. فقط از قلب تا زبان است و کافي است که حرفهاي دلتان را بيان کنيد.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4047
  • کل نظرات : 90
  • افراد آنلاین : 113
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 476
  • آی پی دیروز : 98
  • بازدید امروز : 896
  • باردید دیروز : 169
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,382
  • بازدید ماه : 1,382
  • بازدید سال : 26,765
  • بازدید کلی : 1,335,876
  • کدهای اختصاصی

    پشتیبانی