همه چیز زیر سر کولیهاست. آنها اولین آدمهایی بودند که انواع و اقسام پیشگویی آینده را به شکل گستردهای در همه دنیا پخش کردند. آنها در همه اروپا میگشتند، از این کشور به آن کشور مهاجرت میکردند و توانایی بالایشان در به هم بافتن کلمات را به رخ مردم و بعد هم دربار شاهان میکشیدند. اما شما خودتان را با این مسائل درگیر نکنید و برای شروع کار، یک ماکارونی پرملات درست کنید، با روغن فراوان و رنگ نارنجی مایل به سرخ.
سعی کنید ماکارونیها را درسته در قابلمه بگذارید. حالا ناهارتان را با خیال راحت بخورید، یک قهوه حسابی برای خودتان آماده کنید و در حالی که قهوه را زیر زبانتان مزمزه و شیرینیاش را اندازه میکنید، بشقاب روغنی و پر از طرح و نقشهای نارنجیتان را نگاه کنید.
طرحهایی که از حرکت دانههای بلند ماکارونی روی بشقاب به وجود آمده، حرفهای زیادی برای گفتن دارند. مارپیچهایی که جابهجا با مارپیچهای دیگری قطع شدهاند، تعبیراتی دارند گفتنی. میبینید که لازم نیست حتما فال قهوهای در میان باشد. با هر چیز دیگری میتوانید به زور آیندهتان را بیرون بکشید. شما باید فال را این شکلی با زندگیتان بیامیزید. یعنی از هر چیز دم دستتان به شکلی خلاقانه فال بسازید.
میبینید؟ فال کوچکترین حقیقتی در دنیای خارج ندارد. کسانی که برای فال گرفتن به آنها مراجعه میکنید، دانش و آیندهبینی بیشتری نسبت به خودتان ندارند. همهاش تجارت است. همهاش برای پولی است که از جیب شما درمیآید.
فکر میکنید فالگیری چطور شکل گرفته است؟ این گویهای بزرگ، پیرزنی با موهای سفید فرفری که قدم به قدم ریخته و پوست سرش پیداست، یا آن وردهای عجیب و غریب و دود خاکستری که از پیهسوز عهد عتیق بیرون میآید، از کجا آمدهاند؟
میگویند اولین فالگیرها، کولیهای فرانسوی بودهاند. البته اینها بعدها فالگیری را در آلمان هم گسترش دادند و بتدریج به همه اروپا نفوذ کردند. اما آن اقوام قدیم فالشناس فرانسوی، در زمانه مناسبی زندگی نمیکردند و آنقدرها که شایستهاش بودند مورد تقدیر قرار نگرفتند و مشهور نشدند.
بعدها اوضاع تغییر کرد و فالگیرهای خوب، در کنار تعبیر خواب با گویهای بزرگ و آن دستبندهای مهره بزرگ و سنگین، آینده جنگها، ازدواجها، حملهها و تولدها را پیشبینی میکردند و توصیههایشان اغلب توسط حکمرانان و پادشاهان مورد قبول واقع میشد. فالگیری آن زمانها برای خودش ارج و قربی داشت.
اما باید بدانید که فالگیری جزو خرافات رشدنیافته است. خرافاتی که هیچ وقت در طول تاریخ از بین نرفته و همیشه طالبانی برای خود دارد. علاقهمندانی که مدام پول خرج میکنند و آخر به چه میرسند؟ هیچ. آیا چیزهایی که یک فالگیر بهشان میگوید به کارشان میآید؟ آیا تغییری در منش و زندگیشان ایجاد میشود؟ مسلما نه.
اینجوری فال میگیریم
لازم نیست قبل از فال حتما یکی از آن نفسهای عمیق بکشید، در آرامش باشید و روح و روانتان از همه چیز آزاد باشد. یک فالگیر که شگردهای خودش را یاد گرفته هم، هیچوقت از شما این را نمیخواهد. شما به عنوان یک قربانی به شکل اسکناسهای درشت دیده میشوید و تنها کاری که میکنید این است که خود را میسپارید دست او و به او اعتماد میکنید.
فالگیرهایی که برای خود دفتر و دستکی دارند، خیلی سعی میکنند قابل اعتماد به نظر بیایند. به قیافه و طرز لباس پوشیدنشان اهمیت میدهند.
معمولا وقتی مساله خاصی در زندگیتان پیش بیاید، پیش فالگیر میروید، برای همان مساله نیت میکنید و جواب میخواهید. بعضی فالها واقعیتر به نظر میآیند و این فقط دلیلش توانایی بالای فالگیر در روانشناسی شماست. این را فالگیری که نمیخواست نامش فاش شود، گفت. آنها میدانند که شما به هر حال مشکلی در زندگی دارید و به احتمال زیاد فال قهوه گرفتنتان هم به دلیل فشار آن مشکل است.
قیافه و طرز لباس پوشیدنتان هم برای یک آدم بادقت میتواند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. آنها شما را در زمان کوتاهی برانداز میکنند و دربارهتان به نتیجه میرسند. در جریان فالگیری هم، آنجاهایی که از حرفهای فالگیر به هیجان آمدهاید، خودتان هم کمکش میکنید و حقایقی از زندگیتان را با او در میان میگذارید. میدانید تنها کاری که او باید بکند، چیست؟ شما را به آیندههای معین امیدوار میکند. امیدواریهایش مبهم است، اما زمانی که تعیین میکند، کمی قطعی است. مثل اینکه «تا سه ماه دیگه، بخش زیادی از مشکل کاری با رئیست حل میشه، اما یکی همکارت که باهات سر یک قضیه مشکل داره، برای اذیت کردنت کارهایی میکنه که ازشون بموقع باخبر میشی و احتمالا جلوشو میگیری.» خیلی از اطلاعات این نتیجهگیری را خودتان بیآنکه حواستان بوده باشد در اختیارش گذاشتهاید.
فال حافظ از فالهای پرطرفدار است؛ فال که نه، یعنی در اصل تفال. هر کدام از ما تا به حال، برای یک بار هم که شده فال حافظ گرفتهایم. حافظ شاعر مهربانی است. او شعرهایش را طوری گفته که هر کدام از ما میتوانیم تعبیرها و تفسیرهای خودمان را از آن داشته باشیم. فقط موقع فال حافظ گرفتن، یادتان باشد که از یک دیوان درست و حسابی اشعار حافظ استفاده کنید، نه از این کتابهای نصفه نیمه و بدظاهری که به اسم «فال حافظ» میفروشند.
فال چای، ریشه در خواندن و تفسیر شکلهای مختلفی دارد که از تفاله چای بهجا مانده است. ناگفته پیداست که بساط فالگیری با چای را اولین بار چینیها علم کردند. چای که در اصل نوشیدنی راهبان بود، در فنجانهایی زنگوله شکل نوشیده میشد.
البته چینیها از همان ابتدای تاریخ هم خرافاتی بودهاند. خیلی پیش از آن که فال چای به ذهن این راهبان خطور کند، در ساعتهای بعد از عبادت و روزهای بیکاری دستهجمعی زیر زنگوله معبد مینشستند و درباره نقش و طرحهایی که در اثر گذر زمان در فضای داخلی آن ایجاد شده بود، حرف میزدند و به این ترتیب آینده را پیشبینی میکردند.
اما فال قهوه را عربها برای اولین بار به دنیای فالگیری معرفی کردند. آنها برای اولین بار دانه قهوه را کشف کردند و تا قرنها هم کاشتن آن را جزو اسرار خودشان نگه داشتند. بعد هم فال قهوه را با الگوبرداری از فال چای چینیها پایهریزی کردند.
طالعبینی با اینکه با فال گرفتن تفاوت دارد، اما هر دو از یک خانواده به حساب میآیند. وقتی کسی طالعتان را میبیند، یعنی درباره چیزهای مطمئن و غیرقابل تغییر زندگیتان حرف میزند؛ درباره سرنوشت شما.
طالعبینی فقط به شما میگوید که ستارههای زندگیتان به چه شکلی چیده شدهاند و این چیدمان چه تقدیری را برایتان رقم زده است. خلاصه اینکه تکلیفمان روشن باشد که طالعبینی آنقدرها با فردا پسفردای ما کاری ندارد و هرچه میگوید مربوط به مسائل اساسی و مهم زندگیمان است.
مهمترین چیز در طالعبینی، زمان دقیق تولد است. نه فقط سال، ماه و روز؛ بلکه ساعت دنیا آمدنتان هم در این پیشگویی آینده بسیار موثر است. وضعیت قرارگیری زمین و موقعیتش با ستارهها و سیارههاست که همه چیز را درباره زندگی شما، خوشبختی، پولداری، فقر و فلاکت، موفقیتهای هنری، نماینده مجلس شدن و… تعیین میکند.
با توجه به همه این حرفها فال خرافه ای بیش نیست و فالگیر انسانی سودجوست که با توجه به نقاط ضعف افراد ومشکلاتی که در زندگی دارند با یکی دو سوال به کنه مشکلات طرف پی میبرند و با فرصتطلبی از آنها سوءاستفاده میکند.
چرا به سراغ فال می رویم؟
نکند به خرافات اعتقاد دارید؟ فال میگیرید که چی؟ همهاش به خاطر عجلهای است که دست از سرتان برنمیدارد. همه چیز باید از همین الان معلوم باشد. میگویید: «دستکم اینکه کی ازدواج میکنیم و چند تا بچه خواهیم داشت را که باید بدانیم؟»
شاید هم دلیلش این باشد که به آینده هنوز نیامده امیدواریم یا از آن نگران. مخصوصا وقتهایی که هیچ امیدی به زندگی فعلیمان نداریم. بعضیها میگویند فالگیرها معمولا آنچه که ما میخواهیم را کف دستمان میگذارند و راهیمان میکنند. بعضیها هم میگویند که گاهی آنها از آیندهای حرف میزنند که اتفاق میافتد یا شواهدی میآورند که کسی از آن خبر ندارد. اما مساله این است که «زندگی منشوری است در حرکت دوار» و این یکی را فالگیرها خوب یاد گرفتهاند و از آن خوب استفاده میکنند و خوب بلدند مشتریهای خود را گول بزنند.
وقتی غصه دارید، اوضاعتان در دانشگاه تعریفی نیست، شکست عشقی خوردهاید یا اینکه نمیدانید بالاخره اخراج میشوید یا ارتقا میگیرید، وسوسه میشوید که بروید سراغ فالگیر: «اتفاقی افتاده که شما را نگران کرده است، اوضاع برای مدتی بر مرادتان نیست؛ اما نگرانیتان با یک خبر کوچک برطرف میشود. صبر پیشه کنید و بدانید برای حل شدنش خودتان هم باید قدمی بردارید.»
فال گرفتن میتواند شما را معتاد خودش کند؛ طوری که برای کوچکترین نگرانی، گوشی تلفن را بردارید، به فالگیر مخصوصتان که ممکن است اسمش فتانه باشد، زنگ بزنید و از او بخواهید برای فلان نیت از طرف شما فالی بگیرد. باید اعتراف کنم که این، یک اعتیاد کاملا زنانه است.
فال گرفتن دلایل روانشناسانه زیادی دارد. روانشناسها معمولا ترس از آینده را انگیزه نهایی کسانی میدانند که به فال خو گرفتهاند. این ترس، اراده آنها را تحت تاثیر قرار میدهد و به یک نیروی بیرونی که به آنها اعتماد به نفس بدهد، وابسته میکند. آنها بتدریج نیروی ارادهشان را به کلی از دست میدهند و دست به دامان فال میشوند. فکر میکنید درست باشد درباره آینده سیاهی که دچارش میشوند و آشفتگی روانی، بیپولی و بیخانمانی که در نهایت گریبانشان را میگیرد هم حرف بزنیم؟ ولی آیا شما در لحظهای که دارید فال خود را میشنوید، به خود نمیگویید: «خب که چی؟ مگر مجبورم؟»